مکان شما: خانه/ مجموعه آثار/ دوره چهارم “تثبیت وضعیت بازگشت”/ نقاشی فیگوراتیو و طبیعت

در ادامه نقاشیهایی که در دوره چهارم آثارم به انجام رسیده اند ، چند اثر فیگوراتیو نقاشی کردم که بلحاظ محتوا ؛ حاوی دیدگاهی انتقادی اجتماعی اند. نقاشیهای فوق که پس از تغییرات بسیار ؛ شکل نهایی خود را یافته اند ، برآیند نگاه من نسبت به ساختار معیوب جامعه ایران و نیز رنج های مشترک مردم هستند. در این آثار ؛ مردان ، زنان و کودکان ایرانی در شرایطی اغلب مصیبت وار و با نگاهی حاکی از ترس و شک ، در وضعیتی که گویی زمان ایستاده و در حالی که تنها و بدون حامی مانده اند، بیکدیگر می نگرند و درصدد رهایی از شرایط موجودند.   و اما “روایتگری نمادین” و “ایماژ” دستاوردهای مهم در آثار فیگوراتیو یادشده ( و این دوره کاری) محسوب میشوند که از مواهب آنها در دورهای بعدی آثارم نیز سود جسته ام. درواقع “روایتگری نمادین” و “ایماژ” در نقاشیهای این دوره ؛ همبسته یکدیگرند . در آثار فوق ، وضعیتی که فیگورهای انسانی در آن به سر میبرند، تمثیلی از وضعیت جامعه ایرانی چهار دهه اخیر بوده و حس نا امنی ، ترس و رفتار حمایتگر آدمها که گویی پناهی جز آغوش یکدیگر ندارند، ایماژی را میسازد که این آثار را از حالت و برداشت گزارشی؛ مصون میدارد. درواقع فیگورهای موجود ، بازیگران نمایشی هستند برساخته ذهن نقاش و شکل این نمایش، نمادی ست از شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه کنونی ایران.

“روایتگری نمادین” که از اولین دوره کاری ام و با مجموعه های “پرسش های ابدی” و “پرندگان زخمی” تجربه اش کرده ام، نوعی روایتگری ست که به موازات زندگی واقعی؛ در هنر تجلی یافته و موجودیت خود را از تاریخ  و یا اتفاقات جاری دریافت کرده و مفاد آن را بدل به استعاره های تصویری می نماید. از آنجا که مدتهاست نقاشی با مضامین تاریخی، دینی و اسطوره ای جای خود را به تصویرسازی داده است، “روایتگری نمادین” یکی از موثرترین شیوه های بیان جهت بازگو کردن مسائل انسانی در قالب روایت میباشد، چرا که هنرمند میتواند بر اساس دریافتهایش از تاریخ و نیز تجربه زیسته اش، نمادهایی شخصی بسازد که بازخوانی این نمادها نزد مخاطبان پیگیر و جدی ، نگاه آنها را به مسائل زیستی مشترک، گره بزند. از همین رو قابلیت های “روایتگری نمادین” شاید بیشتر از هر زمانی، باعث بسط امکانات هنر و نیز استقلال آن از رسانه های خبری در زمان حاضر باشد، چرا که اخبار به روز در باب تمامی اتفاقات جاری در جهان، بصورتی روزافزون و با سرعت هرچه تمامتر توسط انواع رسانه ها در حال انتشار است.

درواقع از آنجا که نقاشی در نسبت با رسانه های خبری و نیز انواع هنرهای مفهومی، مدیایی کند محسوب میشود، “روایتگری نمادین” و خلق “ایماژ”  میتواند باعث ماندگاری اثر و نیز جبران این کندی باشد. بدینگونه نقاشی خواهدتوانست با گسترش قابلیتهای خود، در کنار رسانه ها و مدیاهای جدید به زیست خود ادامه دهد. در دل اینگونه نقاشی ست که هنرمند میتواند ایماژهای شخصی خود را بیافریند. “ایماژ” تصویری ست که قابلیت بسط درونمایه های خود در طول زمان را دارد. خلق ایماژ را که از همان دوره اول آثارم آغاز کرده بودم، در دوره های پنجم و ششم ادامه دادم، اما در این دوره بود که متوجه گرایشم به خلق آن  شدم. در دوره چهارم بود که بنظرم آمد در طول تاریخ، خلق ایماژ وظیفه ای ست که همواره بر عهده هنرمند بوده و این نحوه بیان غیرمستقیم، عامل ضمانت هنر و معیاری ست دقیق جهت ارزشگذاری و نجات بخش آن  از نحوه بیان مستقیم و شعارگونه.