پس از فراغت از تحصیل در دوره کارشناسی ارشد، اولین مجموعه ای که بطورکامل در ذهنم به تمامیت رسیده و آن را به نمایش گذاشته ام ، “پرسش های ابدی”  نام دارد که شامل تعدادی طراحی با تکنیک چاپ و کلاژ است . این مجموعه محصول سال ۱۳۸۰ است که یک سال بعد در گالری لاله به روی دیوار رفت.

از زمان انجام این طراحیها تا کنون ، تخریب و ترسیم ، کلاژ و بداهگی سه ویژگی ثابت تمامی کارهایم به لحاظ مسائل فرمی – بوده است . از پس تجربیات گذشته و در خلال انجام طراحیهای فوق ، به نظرم آمد که روحیه ام با ویژگیهای یادشده بیشترین قرابت را دارد . در واقع تا کنون هیچ شیوه دیگری برایم جایگزین روش فوق نشده و بعد از سالها به این نتیجه رسیده ام که شکل و نمود این ویژگیها با ارکان و نحوۀ زیست همه جانبه و غیر خطی امروز نیز در هماهنگی است .

بلحاظ تکنیکی توسط غلتک و مرکب چاپ بافتهایی اتفاقی روی کاغذ های سفید و یا نقش دار ایجاد کرده و سپس قسمتهای مورد نظر را بریده و تکه چسبانی میکردم.

در آن زمان تمایلی در من بیدار شد که طی سالهای بعد ( تاکنون ) کمابیش ادامه داشته است .

به نظرم میتوان آن را “روایتگری نمادین”  نامید – هاله ای از یک رویداد در ذهنم نقش می بست که با ادامه کار بنحوی آرام و آهسته شکل کاملتری بخود میگرفت . همچنین روابط پیچیده انسانی مهمترین عامل شکل گیری و حیات این مجموعه است . در واقع طرح مسائل انسانی همواره بیشترین میزان گرایش را در من شکل داده است . از جرئیات روابط انسانها تا مسائل بنیادین و مراتب هستی شناسانه . از همین رو بنظرم آمد که دغدغه های اینچنینی ، باید بشکلی نمادین در کارهایم مطرح شوند ، بنحوی که بجای ارائه پاسخ ، مخاطب را با پرسش هایی روبرو نمایند . این مسئله دقیقاً چیزی ست که برای خودم شکلی الزامی بخود گرفته بود.

و اما یکی از علایقی که از همان ابتدای دوره دانشجویی در من قوّت گرفت ، نمایش اغراق آمیز وضعیت آدمی و شکل دراماتیک فضاست که بنظرم از علاقه ام به تئاتر و فضای نمایش می آید . بازیگران در تئاتر بشکلی اغراق آمیز – و نیز افراطی – مقصود خود را بیان می کنند . فکر می کنم تئاتر شکل نمادین زندگی ست که در آن امور روزمرّه و نیز موارد پیچیده انسانی در هم گره میخورند . به نظر می آید وضعیت مذکور توسط عنصر تعلیق ایجاد میشود. در واقع جهت حفظ فاصله با امر واقعی ، تعلیق وجه پرّ رنگی در تئاتر دارد.

در “پرسش های ابدی”  عمده روایت گویی در صحنه ای آماده شده و پیش روی ما ، در جریان است . در واقع آنچه رخ می دهد ، نمادی ست از آنچه بشر برای خود رقم زده است .

دغدغه قدرت و حذف دیگری ، بلاتکلیفی ، بی معنایی ، از خود بیگانگی ، تهی شدگی ، حرص ، توهّم ، خودشیفتگی ، ریا و … همه و همه تکرار وضعیت انسانی طیّ قرون متمادی ست و بنظر   می آید بشکلی کلّی آدمی از درک دقیق وضعیت خود ناتوان است. بنابراین لحن آثار تلخ بوده و ناامیدی در آنها نهادینه شده است . در اغلب این طراحیها ، فیگورهای انسانی در حال انجام مراسم و مناسکی آئینی هستند که نشانی ست از در خود فرو رفتگی که جنبه نمایشی و دراماتیک آثار را قوّت می بخشد.

رویهمرفته “پرسش های ابدی” مجموعه ای ست با سویۀ مفهومی پر رنگ که بطور همزمان دغدغه های فرمی را نیز مد نظر دارد.